سکـــــــــــــــــــــــو ت منتظر |
||||||||||||||
مشق امشب تكراریست .... یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 3 بعد از ظهر :: نويسنده : دانی
دوستَـــتْ دارَم به اضافهــــ ی ِ سه نُقطـــه!
تا بــِـ ــ ـدانی مـَن و دوستتْ دارم هایـَم ٬ اِمـتــداد داریــــ م در تـــو تا همیشــــه مثل ِ همین سـِ نقطه . . . ![]()
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 5 بعد از ظهر :: نويسنده : دانی
من و تــــــــو ![]() جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 11 بعد از ظهر :: نويسنده : دانی
بعد از آن شب بود ، پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 1 قبل از ظهر :: نويسنده : دانی
مثل یک روح در دو پیکریم چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, :: 10 بعد از ظهر :: نويسنده : دانی
رفتار مَن عادے است اگر گاهى ندانسته به احساس تو خنديدم
کاش ميشد عشق را تفسير کرد پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, :: 3 بعد از ظهر :: نويسنده : دانی
وای ، باران؛
باران! شیشه ی پنجره را باران شست. از دل من اما، چه كسی نقش تو را خواهد شست؟! آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور وای، باران؛ باران؛ پر مرغان نگاهم را شست.
گفتم: خدایا از همه دلگیرمگفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودندگفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||
![]() |